آیه 10 سوره ص

از دانشنامه‌ی اسلامی

أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ

[38–10] (مشاهده آیه در سوره)


<<9 آیه 10 سوره ص 11>>
سوره :سوره ص (38)
جزء :23
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟ پس (اگر چنین است) به هر سبب (که می‌توانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند).

یا مگر مالکیّت و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست، در اختیار آنان است؟ [اگر چنین است] پس [بیایند] از نردبان‌ها‌[ی رساننده به این مالکیّت و فرمانروایی] بالا روند [و امور را به دست گیرند و مانع نزول وحی بر محمّد شوند و خود به هر کس که بخواهند وحی کنند.]

آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ ايشان است؟ [اگر چنين است‌] پس [با چنگ زدن‌] در آن اسباب به بالا روند.

يا فرمانروايى آسمانها و زمين و هر چه ميان آن دوست، از آن آنهاست؟ پس با نردبامهايى خود را به آسمان كشند.

یا اینکه مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمّد بگیرند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do they own the kingdom of the heavens and the earth and whatever is between them? [If so,] let them ascend [to the higher spheres] by the means [of ascension].

Or is it that theirs is the kingdom of the heavens and the earth and what is between them? Then let them ascend by any

Or is the kingdom of the heavens and the earth and all that is between them theirs? Then let them ascend by ropes!

Or have they the dominion of the heavens and the earth and all between? If so, let them mount up with the ropes and means (to reach that end)!

معانی کلمات آیه

«فَلْیَرْتَقُوا»: پس بالا بروند و صعود کنند. «الأسْبَابِ»: جمع سَبَب، ریسمان. وسیله. مراد ابزار و ابواب و طرق صعود است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ «8»

آيا از ميان همه‌ى ما، قرآن بر او نازل شده است؟ (اين حرف‌ها بهانه‌اى بيش نيست) بلكه آنان نسبت به قرآن، در شك هستند. آرى، آنان هنوز عذاب مرا نچشيده‌اند.

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ «9»

مگر گنجينه‌هاى رحمت پروردگار عزيز و بخشنده‌ى تو در اختيار آنان است (تا وحى بر افرادى كه آنان مى‌خواهند نازل شود)؟

أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»

يا حكومت آسمان‌ها و زمين و آن چه ميان آنهاست، از ايشان است؟ پس به وسيله‌ى امكاناتى كه دارند بالا روند (و رشته كار را بدست گيرند و از نزول وحى بر كسى كه ما مى‌خواهيم جلوگيرى كنند).

جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11»

آنان لشگر كوچكى از احزابِ شكست خورده‌اند (كه از حقيقت دورند و بهانه مى‌گيرند).

جلد 8 - صفحه 84

نکته ها

يكى از نام‌هاى قرآن كريم، «ذكر» است. در آغاز اين سوره قرآن به ذكر توصيف شد، «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» در اين آيه هم نزول قرآن بر پيامبر، نزولِ ذكر شمرده شده، «أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ» در آيه‌ى 48 نيز مى‌خوانيم: «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» در آخر سوره نيز آمده است: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».

شك دو گونه است: طبيعى و تعمّدى. در شك طبيعى انسان به دنبال فهم حقيقت است، امّا هنوز به علم نرسيده است. اين شك، امرى مثبت و لازمه‌ى فكر بشرى است.

امّا گاهى انسان چيزى را مى‌داند، ولى خود را به شك مى‌زند و تجاهل مى‌كند و ديگران را به شك مى‌اندازد تا حقيقت آشكار نگردد. «1»

مراد قرآن از اينكه مى‌فرمايد: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي» شك نوع دوم است.

حرفِ‌ «ما» در «جُنْدٌ ما» براى تحقير است، يعنى لشگرى ناچيز و كوچك.

پیام ها

1- شك برخى كفّار در رسالت پيامبر اسلام، برخاسته از شك در اصل امكان نزول وحى است. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ... بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي‌

2- برخى كسانى كه روى احكام دين بهانه مى‌گيرند، در حقيقت اصل دين را قبول ندارند. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍ‌ ...

3- ريشه‌ى برخى انكارها، حجاب معاصرت و حسادت است. (چرا او پيامبر شد و ما نشديم) «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا»

4- كسانى كه رهبر و مكتب الهى را تحقير مى‌كنند بايد تحقير شوند. در پاسخ كسانى كه مى‌گويند: «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا» چطور شد كه او پيامبر شد، قرآن مى‌فرمايد: شما چه كاره‌ايد، مگرخزينه‌هاى رحمت خدا دست شماست يا حكومت آسمان‌ها به دست شماست، شما يك گروه شكست خورده‌اى‌

«1». تفسير الميزان.

جلد 8 - صفحه 85

بيش نيستند. أَمْ عِنْدَهُمْ‌ ... أَمْ لَهُمْ‌ ...

5- شك، اگر طبيعى باشد قهر و عذابى را در پى ندارد، مگر در صورتى كه مى‌توانسته آن را برطرف كند و يقين حاصل كند و در اين امر كوتاهى نكرده باشد، ليكن اگر تشكيكِ برخاسته از غرور و تحقير و تضعيف ديگران باشد، تهديد و قهر و عذاب به دنبال دارد. «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ»

6- كافران، تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبينند، ايمان نمى‌آورند! (زيرا حس‌گرا هستند و فقط آنچه را به چشم مى‌بينند مى‌پذيرند.)

7- بعثت پيامبران براى هدايت مردم، جلوه‌اى از رحمت و عزّت و بخشندگى الهى است. «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ»

8- خداوند در مورد تربيت مردم، بخشنده است‌ «الْوَهَّابِ» ولى نسبت به تمايلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذير است. «الْعَزِيزِ»

9- انتخاب رهبر و قانون بايد به دست خدايى باشد كه هم نظام هستى به دست اوست، «مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هم نظام تربيتى مردم از اوست، «رَبِّكَ» و هم رحمت او بى‌نهايت است. «خَزائِنُ رَحْمَةِ» (لذا مردم حقّ ندارند بگويند چرا در ميان ما او پيامبر شد و ديگرى نشد).

10- عالمِ بالا، اسباب تدبير عالمِ پايين است. «فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ»

11- گرچه دشمنان، ارتش وتشكيلاتى دارند، امّا در مقابل حقّ، نه عددى هستند، «جُنْدٌ ما» نه قدرتى دارند، «مَهْزُومٌ» و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. «من احزاب»

12- احزاب غير الهى محكوم به شكست و انقراضند. «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»

13- خداوند از غيب و آينده‌ى كفّار خبر مى‌دهد. (همين مكّه كه محل چنين ايراداتى بر نبوّت پيامبر است، روزى شاهد شكست آنان در فتح مكّه خواهد بود.) «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 86

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»

أَمْ لَهُمْ‌: «استفهام انكار» آيا مر ايشان راست، مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌:

سلطنت پادشاهى آسمانها و زمينها، وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه ميان آنهاست تا تصرف نمايند در امور ربّانيه و تدبير الهيه كه مختص است به حضرت عزت؛ و چون ايشان را مدخليتى نيست در اين عالم جسمانى كه در نهايت حقارت است، پس نسبت به خزاين سبحانى چگونه توانند دخالت نمايند در آن، و اگر چنانچه صلاحيت تدبير خلايق و قدرت دارند، مشغول شوند به تقسيم رحمت الهى و قابل نبوت را از غير ممتاز سازند. فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ‌: پس بايد بالا روند در معارجى كه به سبب آن به عرش روند و بر آن قرار گرفته به تدبير نظام عالم و

جلد 11 - صفحه 181

امور بنى آدم اشتغال يابند، به هر كه صلاح دانند وحى نازل كنند، و حال آنكه از عهده آنها خارج است و چگونه قادر باشند بر ارتقا و تصرف در تدابير الهيه و حال آنكه ايشان:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ «6» ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ «7» أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ «8» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ «9» أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»

ترجمه‌

و روان شدند جماعت اشراف از آنها گفتند كه برويد و شكيبائى ورزيد بر معبودهاتان همانا اين چيزى است كه خواسته ميشود

نشنيديم اينرا در كيش اخير نيست اين مگر ساختگى و دروغ‌

آيا فرستاده شد بر او قرآن از ميان ما بلكه آنها در ترديدى از كلام منند بلكه هنوز نچشيده‌اند عذاب مرا

آيا نزد آنها است خزانه‌هاى رحمت پروردگارت كه غالب بخشاينده است‌

يا براى آنها است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آندو است پس بايد كه بالا روند بوسائلى.

تفسير

در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره در شأن نزول اين آيات قريب بآنچه در آيات سابقه از مجمع اخيرا نقل شد كه بمفسّرين نسبت داده بود با مختصر اختلافى روايت نموده و قمّى ره اضافه فرموده كه قريش گفتند اگر احتياج بمال برادرزاده تو را وادار باين ادعاء نموده ما براى او آنقدر مال جمع‌آورى مينمائيم كه ثروتمندترين ما شود و سلطنت ميدهيم او را بر خودمان و چون حضرت ابو طالب اينمعنى را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله اظهار فرمود حضرت جوابيرا كه از مجمع بعنوان روايت نقل شد فرمود و اين آيات نازل شد و بنابراين خداوند متعال بيان فرموده اعراض آنها را از مجلس حضرت ابو طالب و آنكه چون بيرون آمدند با خود ميگفتند برويد و ثابت قدم باشيد در دينتان و صبر نمائيد بر پرستش و ستايش بتانتان براى تقرّب بخدا با اينمرد مكالمه نمودن فائده ندارد آنچه بايد بسر ما بيايد خواهد آمد اين گرفتارى براى ما خواسته شده يا اين رياست خواسته هر كسى است اختصاص بمحمّد ندارد چنانچه در تفسير انّ هذا لشي‌ء يراد ذكر شده ولى بنظر حقير مراد آنستكه اين ثبات قدم و صبر در حمايت از دين چيزى است كه بايد مطلوب و مراد هر عاقلى باشد و در هر حال‌

جلد 4 صفحه 459

گفتند ما چنين چيزى كه بايد عبادت خداوند يگانه را نمود در ملّت اخيره نصارى كه قائل بسه معبودند يا در دين پدران خودمان كه ملّت آخر الزّمان است نيافتيم اينكه محمّد ميگويد فقط دينى است كه خودش اختراع نموده و از پيش خود ساخته و پرداخته است آيا در ميان ما قريش چه مزيّت مالى و ثروتى براى او هست كه بايد كتاب آسمانى براى او نازل شود و براى ما نشود با اينكه در بين قريش اشخاص متشخّص‌تر از او زياد است و اين دليل است بر قصور نظر آنها از درك كمالات معنوى و انحصار توجّه آنان بمال و جاه دنيوى در نتيجه حسد و تكبّر و عناد كه نميخواستند از يكنفر از كسان خودشان كه از حيث مال و جاه بآنها نميرسد تمكين نمايند لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه اينها تأمّل و تفكّر در آيات قرآن ننمودند تا يقين كنند كه آن حق و آورنده آن پيغمبر بر حق است بلكه در شك و ترديدند از صحّت معانى و استحكام مبانى قرآن و نبوّت تو براى تقليد و تعصّب از دين آباء خود و هنوز طعم عذاب الهى را نچشيده‌اند تا تمكين نمايند از حق و يقين كنند بصدق مواعيد الهيه و خواهى نخواهى مسلمان شوند و آيا تصوّر ميكنند كه خداوند كليد خزائن رحمت و نعمت خود را بآنها داده كه بتوانند تو را از مال دنيا بى‌نياز كنند و خدا نتواند يا آنكه بتوانند كسيرا به مقام نبوّت برسانند كه دلخواه آنها باشد با آنكه خداوند عزيز و غالب و توانائى است كه كسى بر او غلبه نمى‌نمايد و بخشنده بى‌عوض و غرضى است كه هر چه را بهر كس بخواهد ميدهد بحسب قابليّت و بر وفق مصلحت يا مگر سلطنت آسمانها و زمين و ما بين آن دو با آنها است كه بتدبير بتوانند اسباب سلطنت تو را بر خودشان فراهم نمايند يا وسائل ارتقاء خودشان را بآسمان فراهم نموده از آنجا تدبير امور زمين را بميل خودشان بنمايند و هر كس را بخواهند بمقام نبوّت برسانند آنچه در اين دو آيه اخيره بطور ترديد ذكر شده يكى نظريّه حقير و ديگر منقول از مفسّرين است و بيانات ديگرى هم شده است كه چون لازم نديدم ذكر ننمودم از قبيل آنكه مراد باسباب ابواب آسمان يا خود آسمانها است و اللّه اعلم.

جلد 4 صفحه 460

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ لَهُم‌ مُلك‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ ما بَينَهُما فَليَرتَقُوا فِي‌ الأَسباب‌ِ «10»

آيا ‌از‌ ‌براي‌ آنهاست‌ ملك‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ‌ما ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌پس‌ بايد بالا روند ‌در‌ اسباب‌.

أَم‌ لَهُم‌ مُلك‌ُ السَّماوات‌ِ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌يعني‌ هيچگونه‌ مالكيّتي‌ ندارند نه‌ ‌در‌ آسمانها و نه‌.

وَ الأَرض‌ِ ‌در‌ زمين‌.

وَ ما بَينَهُما آنچه‌ ‌بين‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ‌از‌ ابر و باد، و باران‌ و هوا و نباتات‌ و حيوانات‌ و جن‌ّ و انس‌ حتّي‌ مالك‌ نفس‌ ‌خود‌

جلد 15 - صفحه 218

‌هم‌ نيستند نه‌ ميتوانند جلب‌ نفعي‌ كنند و نه‌ دفع‌ ضرري‌ و نه‌ حفظ حيات‌ ‌خود‌ كنند و نه‌ جلوگيري‌ ‌از‌ مرگ‌ وَ لا يَملِكُون‌َ لِأَنفُسِهِم‌ ضَرًّا وَ لا نَفعاً وَ لا يَملِكُون‌َ مَوتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً‌-‌ فرقان‌ آيه 4‌-‌ بلكه‌ قدرت‌ ‌بر‌ يك‌ پشه‌ و مگس‌ ندارند إِن‌َّ الَّذِين‌َ تَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ لَن‌ يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَه‌ُ وَ إِن‌ يَسلُبهُم‌ُ الذُّباب‌ُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوه‌ُ مِنه‌ُ ضَعُف‌َ الطّالِب‌ُ وَ المَطلُوب‌ُ حج‌ آيه 72‌-‌.

فَليَرتَقُوا فِي‌ الأَسباب‌ِ ارتقاء بمعني‌ صعود ‌است‌ و ‌اينکه‌ جمله‌ دو نحوه‌ تفسير ‌شده‌ يك‌ نحوه‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مالك‌ آسمانها و زمين‌ و ‌ما ‌بين‌ ‌آنها‌ هستند ‌پس‌ صعود كنند و بالا روند ‌در‌ آسمانها و تصرف‌ كنند و تدبير امور نمايند و تعيين‌ ‌رسول‌ كنند و ‌با‌ ‌خدا‌ طرف‌ شوند چنانچه‌ فرعون‌ تمنّا كرد وَ قال‌َ فِرعَون‌ُ يا هامان‌ُ ابن‌ِ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَبلُغ‌ُ الأَسباب‌َ أَسباب‌َ السَّماوات‌ِ‌-‌ الآيه‌‌-‌ مؤمن‌ آيه 38‌-‌ نحوه ديگر مراد ‌از‌ اسباب‌ حيل‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌هر‌ چه‌ مكر و حيله‌ دارند و مي‌توانند بكار زنند ‌در‌ مقابل‌ مشيت‌ الهي‌ نميتوانند عرض‌ اندام‌ كنند و ‌لو‌ مكر ‌آنها‌ كوه‌ها ‌را‌ ‌از‌ جا بكند چنانچه‌ ميفرمايد وَ قَد مَكَرُوا مَكرَهُم‌ وَ عِندَ اللّه‌ِ مَكرُهُم‌ وَ إِن‌ كان‌َ مَكرُهُم‌ لِتَزُول‌َ مِنه‌ُ الجِبال‌ُ‌-‌ ابراهيم‌ آيه 48‌-‌.

و بالجمله‌ دين‌ ‌را‌ نميشود ‌به‌ سليقه‌ و رأي‌ و عقل‌ بشري‌ ساخت‌ كي‌ نبي‌ ‌باشد‌ كي‌ خليفه‌ عبادات‌ چيست‌! معاصي‌ كدام‌ ‌است‌ چه‌ نحوه‌ بايد عبادت‌ كرد زيرا سليقه‌ها و آراء و عقول‌ تفاوت‌ فاحش‌ دارد صلاح‌ و فساد امور ‌را‌ درك‌ نميكند و بسا هواي‌ نفس‌ و حب‌ّ شهوات‌ روي‌ عقل‌ ‌را‌ مي‌پوشاند و اشتباهات‌ و خطاها بسيار ‌است‌:

گروهي‌ ‌اينکه‌ گروهي‌ ‌آن‌ پسندند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- باز در این آیه همین معنی را از طریق دیگری تعقیب کرده، می‌گوید: «یا این که مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟ (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند» و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمّد بگیرند! (أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ).

این سخن در حقیقت تکمیلی است بر بحث گذشته، در آنجا می‌گفت:

«خزائن رحمت پروردگار در دست شما نیست که به هر کس که با تمایلات هوس آلودتان هماهنگ است ببخشید» حال می‌گوید: اکنون که این خزائن به دست شما نیست و فقط در اختیار خداست، تنها راهی که در پیش دارید این است که به آسمانها بروید و مانع نزول او شوید، و خود می‌دانید که از این کار نیز سخت عاجز و ناتوانید!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع